چند وقتیه می خوام یه ذره بیشتر در مورد خودم بگم ولی باید در مورد بعضی مسائل بیشتر ملاحظه کنم احساس می کنم نباید فعلا بگم خوب همین پاشنه آشیل وبلاگم شده دوست نداشتم وبلاگم به این مسیر کشیده بشد و قص داشتم مسائل را جزئی تر دنبال کنم و در تاریخ ثبت بشه! ولی خوب نمیشه کاریش کرد.گاهی پیش خودم میگم یه وبلاگ دیگه درست کنم ،تو دفتر بنویسم و... ولی این موضوعی که میخوام الان بگم و نمیگم یه روزی با افتخارخواهم گفت.تا اون روز...

از موقع فعالیت مجددم در مجموعه یه کم مسائل را جدی تر و ریز تر دنبال میکنم .سعی کردم تا جایی که امکان دارد با کمک بچه ها در روند مجموعه کمک کنیم و به پیش بریم.این روزها پیش خودم میگم ده سال پیش کجا بودیم الان کجاییم و الان کجاییم و ده سال دیگه به کجا خواهیم رسید.قطعا این روند توان پیش بردن مسائل را ندارد وباید کاری کرد.

دیروز یکی از بچه ها تماس گرفت و نسبت به بعضی مسائل انتقاد داشت و همچنین تهدید.شب تو مسجد همدیگه رو دیدیم وبا هم کلی صحبت کردیم و اوضاع یکم اروم شد.دم دمای جدا شدن این جمله ی مقام معظم رهبری به ذهنم رسید و براش گفتم ،"در نظام جمهوری اسلامی،هر کجا که هستید همانجا مرکز دنیاست و بدانید تمام توجهات به سمت شماست(قریب به مضمون)  بعد در ادامه معظم له می فرمایند اگر در اوایل انقلاب امام به من دستور می داد که مسولیت یک پاسگاه لب مرز را قبول کنم با کمال میل این کا را می کردم..." و توضیح دادم یکم نظراتش احساسی است.یاحق