یادداشتهای شخصی احمدرضارحیمی

"بسم رب الشهدا و الصدیقین"
در پانزدهمین روز از ماه خدا در یکی از سالهایی که فرزندان آقا روح الله سودای آسمانها را داشتند به جرگه زمینیان پیوستم. آشنا به علوم آسمان و زمین و علاقمند به تاریخ معاصر ایران.این علاقه من را به سیاست کشاند ولی اهل سیاست نیستم، معتقدم سیاست "اهل"خودش را دارد و ما "اهلیت"آن را نداریم.منتظر انتقادات و پیشنهادات شما هستم.
arrahimi@chmail.ir
اینستاگرام
https://www.instagram.com/ahmadrrahimi

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

۱۱ مطلب در مهر ۱۳۹۶ ثبت شده است



آماده ی سفرم ، دوست دارم این سفرو
آقا منو  بپذیر ، جون تو این دفعه رو
ماهم شبیه حبیب ، دلداده‌ی حرمیم
توکه نداری همون،هفتاد و دونفرو

  • احمدرضا رحیمی




دستم را بگیر
دستای تو چاره ساز هرچی درده
کربلام ببر
نوکرت بیاد حرم بر نمی گرده
ای آقام حسین

  • احمدرضا رحیمی



منی که کبوترم
تـو بگـو کجا بـرم
لونمه کنج حـرم
تو آقا جونه منی
دلمو نمیشکنی
بـده پـر تـا بپرم
بـه تـو میـنــازم
کـه تـو پــروازم
تو هوای کربلات

  • احمدرضا رحیمی



                 اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ
                                                   
                                               حضرت عشق عجب کرب و بلایی دارد
                                               شب جمعه حرمش حال و هوایی دارد

  • احمدرضا رحیمی




دوست دارم تو رو یه عالمه
فصل عاشقیم محرمه
دلخوشـیم نگـاه به پرچـمه
گـریـه میکنم برای تـو
کـاش بیـام به کـربـلای تو
اربعـین با نوکـرای تـو

...........................
یک خواب دلچسب!
دیشب بعد از مدتها خواب مادرم رو دیدم. داییم داشت با گوشی صحبت میکرد یه دفعه گفت احمد مامانته نمیخایی صحبت کنی؟گفتم چرا و گوشی رو ازش گرفتم.سلام که کردم،باحالت بغض جوابمو داد وشروع کرد به احوالپرسی... فقط بهش گفتم مامان برام دعا کن! دوباره با همون حالت بغض گفت: باشه حتما... که از خواب پریدم

  • احمدرضا رحیمی




منــــو میشناسن
میگن آدمِ حسیـــــنم
متولدِ تو محــرمِ حسیـــــنم
تو قیــــــامـــتم زیر پرچمِ حسیـــنم
تـــو نفست اعجازه
شــاهِ پر آوازه
نوکری واســـت دنیامونا میسازه
عشــق مــن
ای پــادشــه بی کـفن



  • احمدرضا رحیمی




شب جمعه نسیم کربلایت

به دلها می دهد حال و هوایی

السلام علیک یا اباعبدالله الحسین (ع)

  • احمدرضا رحیمی

شاید تا به حال شنیده باشید یا خودتان تجربه کرده باشید که خروجی یک جلسه ای از مدیران، یا نمایندگان مجلس یا هیئت دولت، شورای شهر و هرچیزی که مربوط به یک جمع و جماعتی باشد وقتی بیرون می آید آنچنان دلچسب نیست و تصمیمی که اتخاذ شده جای تامل دارد و شبهه ناک است! این مسئله آنجایی جالب می شود که کسی مثل یک دانشجو یا یک کارشناس با تجربه یک اداره با مدرک و سند و ادله کافی این مصوبات و تصمیمات مدیران را زیر سئوال می برد و می گوید این تصمیم مدیران اشتباه است!! مسئله باز هم از این جالب تر می شود که یک نفری پیدا می شود و می گوید: این همه مدیر یا نماینده مجلس و یا شورای شهر نفهمیدند فقط تو فهمیدی!!! دقیقا مدتی پیش این فرایند را از نزدیک مشاهده کردم و برای خودم هم جای تعجب داشت که چطور میشود که یک نفر نظر یک خرد جمعی را رد می کند و یا نظرشان را توام با اغماض و یا کوتاهی میداند و اگر هم بررسی کنیم نظر کارشناس دقیقتر و صحیح تر از نظر مدیران است.


این صورت مسئله را نوشتم تا بگویم که ازقضا مدتی پیش که یکی از کتابهای حاج آقا مجتبی تهرانی را مطالعه می کردم دقیقا به این سوال پاسخ داده اند و در آنجا توضیح داده اند که کدام نظر در منطقه ی شرع حجت است و کدامیک شبهه ناک است. به صورت خلاصه چند جمله از بیانات ایشان را ذکر می کنم:" اما سرّ اینکه شارع بخشی از مصوبات عقلائیه را نپذیرفته،چیست؟سرّش این است که عقل مستقل منفرد آلودگی ندارد، ولی این بناهای عقلایی اصلا مربوط است به بعد مادی و زندگی دنیوی انسان ها؛ لذا تمایلات نفسانی در آن دخالت دارد و چون آلوده به تمایلات نفسانی است، خالص نیست و به همین دلیل است که شارع بعضی از مصوبات عُقلائیه را که مبتنی بر تمایلات آلوده و نه عقل مستقل است،رد کرده است... . پس ببینید چقدر دین ما زیبا است؛ اسلام نگفته که من عقل را قبول ندارم؛ اسلام می گوید من عقل را قبول دارم، اما خالصش را، چیزی که تو به آن می گویی "خرد جمعی"، ناخالص است و رگه هایی از تمایلات نفسانی در آن است و ..."

منبع:سلوک عاشورایی ، منزل اول تعاون و همیاری - آیت الله العظمی حاج آقا مجتبی تهرانی


  • احمدرضا رحیمی

این روز ها خیلی مصمم هستم که در پیاده روی اربعین شرکت کنم. یادمه پارسال خیلی دلم میخواست که کربلا بروم و یک هفته منتهی به اربعین احساس میکردم جام اینجا نیست و باید میپیوستم به خیل عظیم عاشقان حسینی ولی افسوس که کارهای گذرنامه رو انجام نداده بودم و همین تنها مانع من بود. هرچند برخی از دوستان میگفتند بیا، هیچ مانعی وجود نخواهد داشت و مشکلی پیش نخواهد آمد ولی معتقد بودم باید روال قانونی رو طی کنم تا از این بابت مشکلی نداشته باشم. دیروز فرمهای گذرنامه رو تهیه کردم و طی این هفته مدارک مورد نیاز رو تهیه می کنم و مقدمات سفر رو فراهم می کنم تا ببینم قسمت چی میشه.

از بین شهدای مدافع حرم شاید تنها شهیدی که من رو تحت تاثیر خودش قرار داد شهید مهدی نوروزی بود. شهیدی که قبل از شهادتش نه دیده بودمش نه اسمشو شنیده بودم!!! ولی وقتی خبر شهادتش رو خوندم و عکسشو دیدم چنان غمی بر من مستولی شد که احساس کردم چندین سال با او رفیق بودم و برای دقایقی فقط به عکسش نگاه میکردم و افسوس میخوردم. یادمه اصحاب فتنه و به عبارتی داعشی های وطنی چقدر از شهادتش در فضاهی مجازی خوشحالی میکردند و میگقتند حقشه که کشته شد! بله حقش شهادت بود. مصاحبه مفصلی ار خانواده شهید نوروزی شده که توصیه می کنم مطالعه کنید.

 ازدواج اسان یکی از نیازهای امروز جامعه ما هستش. امروز با این شرایط بد اقتصادی بیکاری معضلات فرهنگی و... که در جامعه مون وجود داره اگر این یکی هم بخواهد ساز ناسازگاری کوک کنه دیگه نمیدونم یک جوون باید چکار کنه. متاسفانه برخی رسوم غلط و شرایط ناصحیح باعث میشه فرایند ازدواج که در کمترین زمان ممکن باید انجام بشه به روزها،هفته ها ، و ماهها بینجامه و در این فرایند طولانی ممکنه آسیبهایی را به همراه داشته باشه. اگه مصاحبه خانواده شهید مهدی نوروزی را مطالعه کرده باشید ازدواجشون در عرض چهار پنج انجام میشه!!! اینها باید الگو بشه در جامعه ی ما تا امنیت فرهنگی در جامعه ما رشد کند.

مدتی بود مترصد فرصتی بودم که در سخنرانیهای خانه مشروطیت شرکت کنم. حدود یکسالی میشد که نمتونستم به لحاظ شرایط کاری در برنامهاشون حضور پیدا کنم.دیروز بالاخره موفق شدم و رفتم خانه مشروطیت. از حضور پیدا کردن در این برنامه ها خیلی لذت میبرم و همیشه دنبال اینم که یک زاویه دید نسبت به مسائل اطرافم بهم بدد که دیروز همین اتفاق برام افتاد و جرقه های خیلی خوبی در ذهنم زده شد که در آینده میتونه بهم کمک کنه.

  • احمدرضا رحیمی


مثل هرسال پر از حسرت اینم که چه زود
 دلمان تنگ برای «دهه ی اول» شد...

  • احمدرضا رحیمی