یادداشتهای شخصی احمدرضارحیمی

"بسم رب الشهدا و الصدیقین"
در پانزدهمین روز از ماه خدا در یکی از سالهایی که فرزندان آقا روح الله سودای آسمانها را داشتند به جرگه زمینیان پیوستم. آشنا به علوم آسمان و زمین و علاقمند به تاریخ معاصر ایران.این علاقه من را به سیاست کشاند ولی اهل سیاست نیستم، معتقدم سیاست "اهل"خودش را دارد و ما "اهلیت"آن را نداریم.منتظر انتقادات و پیشنهادات شما هستم.
arrahimi@chmail.ir
اینستاگرام
https://www.instagram.com/ahmadrrahimi

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

چند وقت پیش توی جلسه ای که بچه ها برای " روضه های هفتگی " بحث و تبادل نظر می کردند گفتم یکی از سوالاتی که ما  باهاش مواجه میشیم  و قطعا یکسری از جوانها و نوجوانها از ما می پرسند اینه که چرا جلسه هفتگی داریم؟اصلن چه لزومی داره که ما هر هفته روضه بگیریم، سینه بزنیم ، اشک بریزم !؟ لذا ما باید از الان در این خصوص فکری کنیم و راهکارهایی بیندیشیم.


امروز یکی از سخنرانیهای استاد حسین انصاریان را مطالعه میکردم یک روایت خیلی جالب ایشون مطرح کردند که بی ارتباط به بحثی که در اون جلسه مطرح کردم نیست.


در روایت دارد(من این روایت را یادداشت کرده ام، اما الآن نمی دانم کجاست): امام هشتم در سفری که از مدینه به مرو می رفتند؛ البته نه به این شهر مشهد. امام در مسافرتشان اصلاً به خراسان(این شهری که الآن هست) نیامدند. ایشان را به مرو بردند و دو سال در آنجا نگه داشتند. بعد مأمون با برادرش امین جنگ داشت، امین در بغداد بود و لشکری را از مرو آماده کرد که به بغداد برود. در همین جایی آمد که حضرت دفن است. یکی دو روزی آنجا برای استراحت ارتش پیاده شدند، همان جا به حضرت زهر داد و همان جا هم امام دفن شد. در راهِ رفتنشان به مرو که اغلب کویر بود(ظاهراً از مدینه به بصره آمدند، از بصره به اهواز، از اهواز به حدودهای طبس، بعد تا جادهٔ کوه سرخ آمدند و از آنجا وارد نیشابور شدند. خط سیرشان در کتابخانه آستان قدس هست که از کجاها رد شدند، از کنار چه دهات هایی و چه شهرهایی)، امام آرام آرام می رفتند که دیدند یک گله آهو همه با همدیگر در این کویر گریه می کنند. امام پیاده شدند، گلهٔ آهو هم از جای خود تکان نخورد. ما طبق قرآن اعتقاد داریم که انبیا و ائمه زبان حیوانات را می دانستند. در سورهٔ نمل می خوانیم سلیمان با هدهد و مورچه گفت وگو کرده است، آن هم گفت وگوی طرفینی. مؤمن مَحرم به همهٔ عالم است؛ حالا مَحرمیت ما به اندازهٔ سعهٔ وجودی خودمان است، اما مَحرمیت آنها و بیگانه نبودن آنها به اندازهٔ هستی است.

به آهو فرمودند: چرا گریه می کنید؟ گفتند: آقا، ما هر چندوقت یک بار همه مان هر کجا که هستیم، در این کویر(همه می دانند در چه روزی)، چندوقت به چند وقت دور همدیگر جمع می شویم و در حدی که سیر شویم، برای ابی عبدالله(ع) گریه می کنیم. حضرت فرمودند: من به مرو می روم، گاهی هم که دور هم جمع می شوید، برای من هم گریه کنید؛ یعنی اگر می خواهید در دنیا بهره ببرید، یک راهش گریهٔ بر ابی عبدالله(ع) و یک راهش گریهٔ بر امام هشتم(ع) است. «فَاَبَین اَن یحْمِلْنَها وَ اَشْفَقْن مِنْها وَ حَمَلَهَا الاِنْسان اِنَّه کان ظَلوماً جَهولاً» شأن انسان این بود که عادل و بی ظلم زندگی کند؛ شأن انسان این بود که عالم زندگی کند، نه نفهم و نادان.(متن)


قطعا در دور هم نشستن و گریه کردن برای امام حسین برکاتی است که ما غافلیم

  • ۹۷/۱۰/۰۱
  • احمدرضا رحیمی

نظرات  (۱)

قطعا همینطور است.بدون شک خیر و برکت از همین مجالس است که بر وجود آدمی نازل می شود.
اما اگر اعتراضی هست بر زیاده روی این امر است.چرا که این افراط ها خود عاملیست بر آسیب به دین.ایجاد فرقه ها و گروههای افراطی ...شاید یکی از دلایل اعتراض همین است وگرنه بر حقانیت بودن ائمه و گریه و ذکر مصائب باعث نشاط روح است.
پاسخ:
سلام علیکم و رحمه الله و برکاته!

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی