یادداشتهای شخصی احمدرضارحیمی

"بسم رب الشهدا و الصدیقین"
در پانزدهمین روز از ماه خدا در یکی از سالهایی که فرزندان آقا روح الله سودای آسمانها را داشتند به جرگه زمینیان پیوستم. آشنا به علوم آسمان و زمین و علاقمند به تاریخ معاصر ایران.این علاقه من را به سیاست کشاند ولی اهل سیاست نیستم، معتقدم سیاست "اهل"خودش را دارد و ما "اهلیت"آن را نداریم.منتظر انتقادات و پیشنهادات شما هستم.
arrahimi@chmail.ir
اینستاگرام
https://www.instagram.com/ahmadrrahimi

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

.:: شنبه 97/8/5 همچنان در مسیر پیاده روی ::.

این هم حسینیه ای که شب اول در آونجا استراحت کردیم. بنظرم تا چند سال دیگه امکانات رفاهی خیلی خوب میشه چون که توی مسیر ساختمانهای زیادی رو می دیدم که به مرحله سفت کاری رسیده بود و قطعا تا دو سه سال دیگه زائرین می تونند از این امکانات بهره مند شوند.

تو این عکس علی داره به این بچه میگه "ذهب ماء!!!" این بچه همنطور میگه ها ها ها منظورش این بود که اب رو ببر بیرون

توی این سالن که استراحت کردیم علی یه کتاب اموزش عربی داشت که با خودش اورده بود همین باعث کلی بچه دورمون جمع بشند ما ازشون فارسی میپرسیدیم اونا باید عربی جواب میدادند!!!!

لیست شماره دار

تقریبا ساعت هشت صبح بود که اینجا صبحانه خوردیم و حرکت کردیم. تا ظهر حتی بدون وقفه و یک استراحت چند دقیقه ای پیاده رفتیم اون هم در مسیر ناهموار که در زیر پاهامون انواع و اقسام سنگ های کوچک و بزرگ بود



این هم نقشه راه پیاده روی اربعین که ما مسیر خاکستری رو طی کردیم

بچه هایی که خودشان موکب میزدند. نکته ای که برام جالب بود بچه های چهار پنج ساله به طرف ما میدوند و به استقبالمون میومدند و به چند متری ما که میرسیدند دستشان دراز بود تا به مابرسندسلام کنند و دست بدهند

در قسمتی از مسیر فقط خودت هستی و خودت ...

توی مسیر به یک دوراهی رسیدیم که همه همونجا موندند که کدوم مسیر رو بروند نهایتا پس از چند دقیقه و پرسیدن از مردم محلی در مسیر اصلی به پیاده روی ادامه دادیم

ذاین عکس رو که گرفتم بچه به طرفم دویدند و همینطور داد میزدند:" حجی سلفی" که متاسفانه تو نور خورشید متوجه نشدم که عکس را نگرفتم!

اینجا محل خواب شب دومه که داخل سالن پر شده بود و ما هم مجبور بودیم که تو ایوان این خونه  بخوابیم که نسبتا سرد بود

نمای کلی خانه

 

اینجا که اومدیم عکس بگیریم دیگه همه اومدند یکییکی عکس بگیرند. این بنده خدا هم اومد گفت نمیرم منم باید تو عکستون باشم !

سخنرانی ایت الله مهدوی در موکب برخوار

زیباترین عکس، چند دقیقه بعد از اذان صبح اربعین

و این هم اخرین عکس ما، نهایتا طبق برنامه ای که در نظر داشتیم اذان مغرب شب اربعین ما دقیقا روبروی گنبد حضرت عباس ع بودیم و پس از نماز جماعت به موکب شهرمون رفتیم . وقتی که رسیدیم ایت الله مهدوی سخنرانی میکرد. سرانجام پس از خواندن نماز صبح و زیارت اربعین بلافاصله به سمت مرز راه افتادیم

مسیر کربلا تا یکی از شهرهای نزدیک نجف رو بااین کمپرسی ها اومدیم خیلی دوس داشتم تجربش کنم حدود سه ساعتی داخل این کمپرسی ها بودیم


این هم اخرین عکس امسال میز صبحانه بود که فکر میکنم الیگودرز بودیم و اذان ظهر به منزل رسیدیم

الحمدلله الحمد لله الحمدلله

  • ۹۷/۱۱/۰۲
  • احمدرضا رحیمی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی