جستار: گذشته و خود انتقادی
قسمتی از جستار گذشته و خود انتقادی
از دید من گذشته یعنی افسوس. نه اینکه همه اش افسوس باشد، نه ولی سهم قابل توجهی از آن را به خود اختصاص داده. افسوس که چرا این کار را کردم. افسوس که چرا این مسیر را انتخاب کردم. افسوس که چرا با این رفاقت کردم. رفاقت؟ مگر کسی با رفیق داشتن و رفاقت کردن هم افسوس می خورد؟ بله! خودِ من. شاید باورتان نشود هنوز هم می گویم چرا با فلانی ذفاقت کردم. برای منی که اینقدر حساس بودم؛ اینقدر مراقب بودم. این خیلی راحت آمد و گارد من هم باز. یادم هست که حتی در ان مقطع کوتاه که با او بودم به خودم می گفتم: "این منم؟ احمد خودتی؟" همه رفیق داشتند من هم یعنی رفیق. همه بهترین ساعات زندگیشان رفیق بازی شان بود، من هم عذاب آورترین ساعات زندگی ام با رفیقم بود. تا اینکه دیدم فایده ای ندارد. دندان لق را باد کَند. زود جدا شدم. ولی دیگر دیر شده بود. بله! همین چند روز رفاقت. با آن همه مراقبت. تا چند سال بوی گند...
انتشار کامل این جستار در آینده