پناهگاهم
پنجشنبه, ۲ اسفند ۱۴۰۳، ۱۰:۵۳ ب.ظ
قسمتی از یادداشت روزانه
زمستان/ روز پنجاه و پنجم
پنجشنبه 1403/11/25
۲۰:۲۴) مهمانها یکی یکی دارند می آیند. همه داخل نشستند و من بیرون در سرما در کنار اجاق. اصلا انگار نه انگار که گرم می کند. فقط گاز می سوزاند. همین. اینکه در اوج این شلوغی و رفت و آمد مهمانها دارم می نویسم و حواسم به یادداشت نویسی است این یعنی اینکه نوشتن شده پناهگاهم، شده تسکین دهنده من، شده قوت قلب من، نمی دانید چه هیجانی در رگ من تزریق می کند. چقدر دوست دارم حروفی که کلمه را می سازند و کلمه هایی که جمله را می سازند و جمله های که شده آمد مأمنی برای آرامش من