یادداشتی که مخاطبش خودم هستم!
در این مدتی که روزنگاری می کنم بهترین قسمت هایی که می نویسم آنجایی است که مخاطب خودم هستم. با خودم خلوت می کنم ، با خودم عهد می بندم، خودم را زیر سوال می برم، انتقاد می کنم. وقتی که خودم را مخاطب قرار می دهم صریح و بی پرده هستم و رنگ و لعاب به متن نمی دهم و از قضا از معدود جاهایی است که وقفه ای در نوشتن برایم ایجاد نمی شود چون متن از دل است و صدای دل را می شنوم و می نویسم؛ مثل اینکه دل املا می گوید و من می نویسم.
خودکار و کاغذ بردارید و شروع کنید با خوتان حرف بزنید. از گذشته بگویید که چه اشتباهاتی داشتید و عهد ببندید که جبران کنید. از حال بگویید که چه می کنید و چه برنامه ای دارید و از آینده بگویید که به چه امید دارید و چقدر برای رسیدن به آن نقطه تلاش می کنید. خودتان باشید. قرار نیست متن تان را کسی بخواند . رک باشید. صریح باشید. نترسید! فقط بنویسید. اگر چنین شد بعد از پایان یادداشت حس خوبی را تجربه می کنید، سبک می شوید. قوی می شوید.
زندهیاد رضا بابایی در این خصوص اشاره می کند تجربۀ جدید من این است که گاهی بهترین مخاطب، خود نویسنده است. یعنی گاهی نویسنده باید نوشتن را تبدیل به گفتوگوی صریح و بیپرده با خود بکند. در این صورت، صداقت قلم و توانایی ذهن نویسنده، جهشوار بالا میرود. وقتی مخاطب، خودمان باشیم، زیادهگویی نمیکنیم، خواننده را دور نمیزنیم، فضلفروشی نمیکنیم، از نوشتن لذت میبریم، مقدمههای بیهوده نمیچینیم و از همه مهمتر، از دروغ و ریا و حرفهای مفت پرهیز میکنیم.
- ۰۳/۱۲/۰۹