یادداشت امروز(طرح احیای دولت آباد کهن)
همیشه وقتی داستان یا واقعه ای در مورد شهرمون می شنیدم پیش خودم می گفتم ای کاش این ها یه جایی ضبط می شد تا این جور مطالب سینه به سینه و نسل به نسل منتقل می شد تا حداقل یک قسمتی از تاریخ شهرمون به صورت مکتوب در بیاید. ابتدا پیش خودم گفتم این کار رو خودم انجام می دهم ولی بعد از مدتی دیدم که این کار از دست یک نفر خارج است و باید یک اراده جمعی باشد تا به نتیجه مطلوب برسیم .به این نتیجه رسیدم که اگر این طرح رو به صورت وبلاگ در بیاوریم شاید قسمتی از مسیر هموار شود تااز این طریق مطالب هم در دسترس عموم باشد و هم اگر کسی خواست کمکی کند راحتر این کار انجام بشود.فعلا این وبلاگ رو زدم و کار رو شروع کردم تا ببینم از این طریق کار چطوری جلو می رود.
طی دو سه روز اخیر اتفاق جالبی که برام افتاده اینه که با بارانی از سوال های متفاوت بچه ها روبرو شده ام .از سوال یک نوجوون 16ساله پیرامون اقای خلخالی بگیر تا سوالات اقتصادی و هسته ای و سیاسی وحتی ماجرای بحرین و جدایی آن از ایران. البته این سوالات از من سوال نمی شد بلکه توی جمهایی که بودیم بحثها به سمت و سویی می رفت که این سوالات مطرح شود. واقعا سوالات هم از نظر تنوع و هم از نظر تعدد بسیار زیادست و دشواری کار اینجاست که این سوالات باید جواب داده شود ان هم جوابی که قابل لمس باشد. قطعا پاسخ به این سوالات و شبهات امروز جزء بزرگترین کارهای فرهنگی در مساجد می باشد.
- ۹۴/۰۴/۰۸