یادداشتهای شخصی احمدرضارحیمی

"بسم رب الشهدا و الصدیقین"
در پانزدهمین روز از ماه خدا در یکی از سالهایی که فرزندان آقا روح الله سودای آسمانها را داشتند به جرگه زمینیان پیوستم. آشنا به علوم آسمان و زمین و علاقمند به تاریخ معاصر ایران.این علاقه من را به سیاست کشاند ولی اهل سیاست نیستم، معتقدم سیاست "اهل"خودش را دارد و ما "اهلیت"آن را نداریم.منتظر انتقادات و پیشنهادات شما هستم.
arrahimi@chmail.ir
اینستاگرام
https://www.instagram.com/ahmadrrahimi

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

۱۰ مطلب با موضوع «یادداشت روزانه» ثبت شده است

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
  • ۱۴ مهر ۰۰ ، ۰۸:۵۳
  • احمدرضا رحیمی
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
  • ۲۵ مرداد ۹۹ ، ۰۰:۴۵
  • احمدرضا رحیمی
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
  • ۱۶ ارديبهشت ۹۹ ، ۰۳:۳۶
  • احمدرضا رحیمی

اوایل هفته گذشته احساس ضعف، سردرد و تب بر بدنم حاکم شد و نزدیک دوسه روز من رو از کار زندگی انداخت یعنی از سه شنبه تقریبا برگشتم به روال طبیعی ؛ در این چند روز از یک طرف با این مختصر بیماری دست و پنجه نرم میکردم و از طرف دیگه نگران این بودم نکنه کرونا باشه! اوجش شنبه هفته گذشته ساعت 1/5 تا 4/5 صبح بود که امون را بریده بود و چندبار تصمیم گرفتم که برم بیمارستان ولی تحمل میکردم و به خودم میگفتم الان خطر مراجعه به بیمارستان بیشتر از خوب شدنمه و این درد و مریضی رو تحمل کردم تا اینکه کم کم خوب شدم و کارهای روزانه خودم رو از سر گرفتم.

هنوز صد صفحه از کتابی که برای مطالعه دست گرفته بودم تمام نشده بود که این مریضی اومد به سراغم و برنامه مطالعاتی ام رو کامل بهم ریخت. امروز صفحه های پایانی این کتاب حدود 460 صفحه ای رو ورق میزدم و خوشحال از اینکه بالاخره این کتاب داره تموم میشه و دید بازتر و بهتری نسبت به موضوع مورد مطالعه پیدا کردم.

  • ۱ نظر
  • ۱۶ فروردين ۹۹ ، ۲۱:۱۱
  • احمدرضا رحیمی

چند روز پیش با ماشین میخاستم یه نیم دور بزنم و برم ماشین رو پارک کنم که یه اشتباه محاسباتی کردم و ماشین کشید به سپر پرایدی که پارک بود؛ماشینم رو پارک کردم رفتم ببینم چطور شده دیدم سپر ماشین تو رفته و دوتا سوراخ نسبتا بزرگ ایجاد شده. تعجب کردم که این تورفتگی از ماشین من باشه !بهرحال نیم ساعتی اونجا کار داشتم و هردفعه ای هم نیم نگاهی میکردم که اگه صاحب ماشین اومد بهش اطلاع بدم. کارم تموم شد ولی نیومد چنددقیقه ای هم منتظرش ایستادم ولی خبری نشد ناچارا برایش یادداشت گذاشتم. شب ساعت نه ونیم ده بود که زنگ زد گفت یادداشتت رو دیدم  وتشکر کرد که بهش اطلاع دادم و گفت الان تاریکه فردا میبینم ولی تو همون قسمت یه تورفتگی داشت که اگه بیشتر شده بود بالاخره فردا باهم صحبت میکنیم که دیگه تماس نگرفت.

دیشب چهارشنبه سوری بود مردم رو به سه گروه تقسیم کردم عده به دستورات پزشکان گوش کردند و به خاطر شرایط موجود (کرونا) بیرون نیامدند، عده ای هم آمدند بیرون رسم مزخرف چهارشنبه سوری رو انجام دادند و آتش روشن کردند و موسیقی و اسپیکر هایی با صداهای گوشخراش و گروه آخر هم به هر دوگروه خدمت کردند و شهر رو ضدعفونی کردند تا خدمتی باشد به مردم برای مبارزه با کرونا

اخبار و مطالبی که توی سایتها میخانم معمولا قسمت نظراتش رو هم میخونم ببینم مردم نظرشون راجع به اون مطلب چیه دیروز مطلبی خوندم به قسمت نظراتش مراجعه کردم دیدم یکی از کاربران مطلبی رو گذاشته که برایم خیلی جالب بود: "سلام استاد شما که فرمودید بذارید من هم یک خاطره بگم: به رسم دید و بازدید بعد از هر هیات میثاق با شهدای دانشگاه، یکی از بچه ها آمد سمت من و چون دیگران به غلط ما را هم پخی حساب می کنند، عرض ادب کرد و معانقه ای. بعد چند دقیقه ای من رو نگه داشت و از اینکه چقدر امام حسین علیه السلام ما را با همه بدی هایمان قبول دارد و خریده است و این که ما میتوانیم بیاییم هیات را نشانه همین فضل دانست و ... خب هیات دیروقت تمام شده بود، مثلا 11 شب (به قول قدیمی ها به ساعت قدیم!). یکی زنگ زد بهش و او انگار عنان از دست داده باشد پی حرفش را با من قطع کرد و محکم بازوی مرا فشار داد که جایی نروم و مرا همین طور نگه داشت! چند نفری هم دور ما بودند. به پشت گوشیه کمی گوش داد و بعد داد زد که بندازشون بیرون ... اینا موس موسشوننه... سه ماهه اجاره نداده... به زحمت دستش را از بازوم باز کردم ته قلبم گفتم که این مرام ندارد، عاقبت بخیر نمیشود... خلاصه این اواخر دیدم توی تلویزیون به عنوان محتکر ماسک جزو چند نفر شده ... خیلی دور نیست از مااگر ما هم انصاف نداشته باشیم."

  • احمدرضا رحیمی

این روزها عجیب دلمون تنگ شده برای یه سرفه یا یه عطسه درست و حسابی توی جمع!!! همه حواسشون به همدیگه هست و به شدت همدیگه رو زیر نظر دارند. فقط کافیه یه سرفه یا عطسه بکنی حتی دیگه جات تو خونه هم نیست چه برسه محل کار و فضاهای عمومی. یه عطسه که بکنی همه بهت نگاه میکنند و پیش خودشون میگند نکنه این کرونا داشته باشه، نکنه ناقل باشه خلاصه اینقدر بهت نگاه میکنند که شرمنده میشی این از مردم ؛ اگه تو جمع دوستان وهمکاران باشی که دیگه وضعیت بدتر ازاینه! رفتی دکتر؟ حتما برو دکتر؟ یه کم به خودت برس؟ تبت رو حتما چک کن و سین جیم های دیگه که آدم توبه کار میشه که چرا سرفه کردم

دیروز نزدیک غروب بود از سرکار که برمیگشتم سر راهم رفتم از نانوایی میدان حج نون بخرم تو صف نانوایی یه پنج شش نفری بودند، همینطور که ایستاده بودم فکر میکردم که نکنه یکی از ینها کرونا داشته باشه، نکنه میز نانوایی آلوده به کرونا باشه و فکرای مختلف که یه دفعه بی اختیار ذهنم رسید به این حدیث گهربار نعمتان مجهولتان:الصحه و الامان این روزها مصداق بارز این حدیث است. سلامتی مردم که تحت تاثیر این ویروس قرار گرفته و هر لحظه ممکن است سلامتی انسان بوسیله این ویروس در معرض خطر باشه و در نتیجه امنیت روحی روانی و اقتصادی مردم بوسیله ان به شدت پایین امده و خانه نشینی مردم و رکود سنگین کسب و کار را در پی داشته است.

  • احمدرضا رحیمی
 دیروز مقام معظم رهبری به مناسبت روز درختکاری و پس از کاشت نهال در خصوص ویروس کرونا  نکاتی رو بیان داشتند که یکی از آنها دستور معنوی ایشان، خواندن دعای هفتم صحیفه سجادیه بود. این دستور ایشان من رو ناخودآگاه یاد جنگ 33 روز حزب الله با اسرائیل انداخت .درجنگ 33 روزه حزب الله با اسرائیل،  شکست نیروهای حزب الله قریب الوقوع بود. مقام معظم رهبری دستور معنوی ارائه می کنند و می فرمایند: به رزمندگان بگویید دعای جوشن صغیر بخوانند. نهایتا جنگ به سمتی پیش رفت که جان بولتن در سازمان ملل به نخست وزیر قطر می گوید : الان باید جنگ متوقف بشود که اگر متوقف نشود ارتش اسرائیل از هم می پاشد و متلاشی می شود.
این دعا در پیروزی حزب الله چنان نقش موثری داشت که تا چندین سال بعد مردم در خانه ها و مغازه هایشان دعای جوشن صغیر را نصب کرده بودند.
حالا بعد از چند سال حضرت اقا در مواجه با ویروس کرونا ضمن تاکید بر رعایت اصول بهداشتی دستور معنوی ارائه دادند و فرمودند: دعای هفتم صحیفه سجادیه را بخوانید.
 
حالا این بار نوبت مردم ایران است و آزمون ولایت پذیری ؛تا چه حد دستور معنوی ایشان را گوش میدهیم؟ 
  • احمدرضا رحیمی

روز جمعه حضورم در انتخابات از لحاظ مکان و زمان متفاوت بود. در همه انتخابات مقید بودم تا جایی که امکانش هست اول وقت حضور پیدا کنم و با یک سری آداب و رسوم ابداعی خودم. در این انتخابات تصمیم گرفتم که در اصفهان رای بدهم ولی متاسفانه نتوانستم صبح زود بروم پای صندوق رای و با یک تاخیر هفت هشت ساعته حدود یاعت چهار چهارونیم بود که به یکی از حوزه های نزدیک بیمارستان غرضی مراجعه کردم و به لیست مورد تایید آیت الله مهدوی رای دادم.

 

هرچند هنوز آمار رسمی از حضور مردم در انتخابات اعلام نشده ولی با بررسی میدانی و پرس و جویی که از دوستان داشتم و آمارهای ارائه شده تا این لحظه نشان می دهد که مردم حضور کمرنگ تری نسبت به انتخابات های قبلی داشتند. اینکه چرا این انتخابات این جور شد نیاز به بررسی و تحلیل دارد که کار من و امثال من نیست که نظر بدهیم . ولی آنچه که از شواهد پیداست مردم واقعا از مسولین گلایه مندند به خصوص در این دوسال اخیر. دوسالی که در هر روز آن میشد بی تدبیری و بی هنری مسولین رو دید؛ در این دوسال هر روز مردم خودشان را در تنگناهای اقتصادی می دیدند و مستقیم سفرشان را تحت تاثیر قرار می داد. تصمیماتی که هر روز وضع مردم را بدتر می کرد مردم هم چاره ای جز تحمل یک فشار اقتصادی بر اثر بی تدبیری و بی خیالی مردم را نداشتند؛ هر روز مذاکره مذاکره مذاکره هر روز آمریکا آمریکا آمریکا و اینها هم دردی از مردم رو دوا نکرد. اینکه تا چقدر عمدا بوده یا سهوا این بحث دیگری است ولی برای نمونه مردم صبح از خواب بیدار بشوند و ببینند بنزین گران شده و با کمال وقاحت رئیس جمهور هم بیاید بگوید من هم وقتی بیدار شدم دیدم بنزین گران شده! مردم چه حالی پیدا می کنند.آیا برآشفته نمی شوند؟ ویا مفاسد اقتصادی دیگری که هر روز میبینیم که یک پای ثابت آنها دولتها و مسئولین هستند!
این مردم همان مردم چند روز قبل 22 بهمن و تشییع کنندگان شهید سلیمانی هستند پای کار این انقلاب و نظام  اسلامی هستند ولی از مسئولین بدعهد و دروغگو که هر روز باتصمیمات و سیاست هایشان عرصه زندگی رو بر مردم تنگ می کنند بیزارند. بنظرم این مجلس کار بسیار سختی دارد باید با مجموعه قوانین و تصمیماتش نقاط ضعف دولت رو پوشش دهد و یکبار دیگر اعتماد مردم رو به مجلس  برگرداند و از هم اکنون زمینه ساز یک انتخابات پرشور  رو برای سال 1400 فراهم کند.

یک کاری میخام انجام بدم برای اولین بار که چند ماهی است شروع کردم و به نیمه راه رسیده؛البته تا اینجای کار من بهره برداری خودم رو بردم و به نتیجه ی خوبی رسیدم و اگر همین جا هم متوقف بشه حرجی برایم نیست چون که کارم رو انجام دادم ؛ حالا از اینجا به بعد میخام مسیرم رو عوض کنم و به نقطه ای که مدنظر دارم برسم . مشورت هایی انجام دادم و از نظرات دیگران استفاده کردم و شاید اواخر این هفته رسما شروع کنم. 

 

  • احمدرضا رحیمی

دیروز با یکی از اساتید حوزه و دانشگاه قرار داشتم از محل کار مستقیما رفتم دفتر ایشون منتها یک ساعت زودتر! در این فاصله یک ساعت با اینکه زیاد احساس گرسنگی نمی کردم ولی گفتم با یه ساندویچ ساده یه "ته بندی" بکنم. اطراف دفتر ایشون را گشتم ولی مغازه ساندویچی نبود باز هم گشتم و کمی دور شدم تا اینکه روبرویم اون طرف خیابون دیدم مغازه ساندویچی هست دوسه قدم که رفتم طرف مغازه فروشنده رو که دیدم، مسیرم رو عوض کردم و به راهم ادامه دادم. نمی دونم چرا این واکنش رو نشون دادم ولی پیش خودم گفتم درسته گرسنه هستی ولی از همه جایی هم نباید غذا تهیه کنی! و دوباره به مسیرم ادامه دادم تا اینکه وقتی دیدم مغازه ای دیگه نیست برگشتم و رفتم داخل ماشین نشستم تا وقت قرار فرا برسه.
دیشب بعد از این اتفاق داشتم مطالعه میکردم که مطلبی از یکی از علما در همین خصوص توجهم رو جلب کرد و برایم خیلی جالب شد که این واکنشم با این مطلب ارتباط داره.

از غذای بازار نخورید که تا چهل روز حس و حال عبادت را از شما می‌گیرید."
در توضیح این سخن باید گفت: که نفس آشپز بر ملکوت غذا اثر دارد، حتی این قدر این موضوع دقیق و رقیق است که نگاه اشخاصی که در آن مغازه رفت و آمد می‌کنند به آن غذا نیز خالی از تأثیر نیست!
لذا مرحوم علامه سید محمد حسین حسینی طهرانی فرمودند:
(از غذاها و میوه هایی که چشم مردم به آنها افتاده تهیه نکنید!)
لذا اگر امکان دارد برای تهیه‌ی ما‌یحتاج از مغازه‌ای خرید کنیم که شخص مؤمن و مقیدی باشد و معتقد به حلال و حرام باشد.
ممکن است از جهت ظاهری غذایی پاک باشد اما از جنبه ملکوتی با تأثیر گرفتن از نفوس اشخاصی که در تهیه و طبخ غذا نقش دارند ناپاک باشد.
و کسانی که در طبخ غذا نقش دارد حالات و نیات و با طهارت بودن یا نبودن و عصبانی بودن یا خوشحال بودن و یا ناراحت بودنشان در غذا تأثیر می گذارد.
یکی از اساتید طب میفرمودند: با یکی از اهل سلوک در صف نانوایی ایستاده بودیم، بعد از چند دقیقه نانوا با یکی از مشتری ها دعوایش شد، وقتی دعوا تمام شد و نوبت به ایشان رسید از آن نان هایی که حاضر شده بود و جلوی نانوا قرار داشت نخریدند و فرمودند حالت عصبانیت نانوا به این نان‌ها منتقل شده و استفاده از این نان‌ها تاثیر بدی بر نفس میگذارد.
اگر غذایی شبهه ناک بود و یا نمیدانستیم که کاملا پاک است یا خیر (مثل اکثر غذاهای زمان حاضر) میتوانیم اول غذا یا قبل از هر لقمه "بسم الله الرحمن الرحیم" بگوییم و با وضوء باشیم

  • احمدرضا رحیمی

امشب حس و حال شب هایی که پست شب جمعه را میزاشتم، ندارم.
هیچ وقت دوست نداشتم پست های این شب رو از رو عادت بزارم.
 امشب نمیدونم چرا؟
ولی میدونم!
این دوسه روز کلن تمام حس و حال خوبم رفت.
عهدم به منزل نمی رسد
و تقریبا متزلزل
عهدی که سحرگاه چهلم باید در بین الحرمین تمام میشد
ولی امسال شاید شاید ... اربعین کربلا نباشم
 

صلی الله علیک یا ابا عبدالله

همین!

  • احمدرضا رحیمی